ین یک جملهی آشنا، رایج و کلیشهای است:
«برای پیروزی بر هر حریف و دشمنی، سعیکن به نقاط ضعفش دست پیدا کنی و از همان نقطه، حریفت را شکست داده و خاکسترنشین کن یا برای پیروزی بر حریف، نقاط ضعف و قوت او را شناسایی کرده و با فشار بر نقاط ضعف او، بهطور حتم او را با شکست سختی مواجه خواهی کرد.»
انکارناپذیر و غیرممکن است که داشتن نقطهضعف را کتمان نموده یا ادعا کنیم که هیچ نقطهضعفی نداریم. در هر صورت، نقطهضعف وجود دارد و باید آنرا پذیرفت. حال ترس از برملا شدن نقطهضعف، معضلی بزرگتر از خود نقطهضعف است چراکه در این مقوله، دو اثر سوء و روانی منفی وجود دارد:
- ترس ممتد و همیشگی همراه با احساس منفی دائم، کمکم به یک عادت و خلقوخوی ناپسند تبدیل میشود.
- پابرجا ماندن نقطهضعفی که میدانیم و میشناسیم.
نکتهی جالب، اینجاست که هر نقطهضعفی میتواند مورد استفاده یا سوءاستفادهی دوست و دشمن، آشنا و غریبه قرارگیرد؛ دشمن برای ضربه زدن و نابودی کامل و دوست برای اعمال فشارهای روحی- روانی و گاه عاطفی و شاید حتی برای مزاحی زودگذر.
پیشنهاد من این است، بیایید سنتشکنی کرده و بهجای اینکه در کابوس پنهاننمودن دست و پا بزنیم یا خود را دچار هیولای ویرانکنندهی برملا شدن این نقیصه (نقطهضعف) بنماییم، بیهیچ ترس و واهمهای، نقطه یا نقاط ضعف خود را فاش و برملا سازیم.
بله، خودمان این کار را با رغبت کامل، حتی از روی عمد انجام داده و شاهد نتایج شگفتآور آن باشیم. این کار، کمترین فایدهاش، بستن راههای نفوذ حریف برای شکست و یأس و ناامیدی ما قبل از شناسایی از طرف اوست یعنی دانسته، راه عبور دشمن برای ضربه زدن را خودمان برایش ترسیم نموده، او را مجبور کنیم در راهی قدم بردارد که ما میخواهیم؛ راهی که خود طراح آن هستیم و بر تمام ریزهکاریهای آن، اشراف کامل داریم. اینجاست که دیگر غافلگیر نشده و وارد یک نبرد پیدا و مشخص که شبیخون و اصل غافلگیری در آن کوچکترین نقشی ندارد، میشویم. واضح و آشکار است که هیچکس شکست را دوست ندارد و در اصطلاح، کم آوردن و دچار بیم و ضعف شدن را هم بهآسانی نخواهد پذیرفت. حال وقتی ما بدانیم که طرف مقابل در هر نقش و پوششی، آشکارا بر نقطهضعف ما واقف است، اولین و نزدیکترین فایدهی حاصله، از بین رفتن ترس و هراس مستمر از برملا شدن این معضل خواهد بود. حالا دیگر حواسمان جمع خواهد بود و تمام هم و غم خود را معطوف به آن نقطهی آسیبپذیر خواهیم نمود. زندگی و روابط و اتفاقات پیچیدهی آن، به مثابهی یک بازی بزرگ و هدفمند شطرنج است.
برای مثال تصور کنید تصمیم دارید با حریفی قدر و حرفهای در صفحهی شطرنج، نبردی را پیریزی نمایید. سبک و سیاق بازی شما، بهگونهای است که وابستگی شدیدی به مهرهی رخ یا اسب یا هر دو دارد. در عرصهی بازی شطرنج، این خود میتواند یک نقطهضعف باشد (گاه حذف هر نقطهی قوتی، تبدیل به یک نقطهضعف خطرناک و اثرگذار میشود) حال آنکه با کمی هوشمندی، صبر، تمرکز و ابتکار، میتوان آن نقطهضعف را طعمه قرارداده و بر حریفی که ما را آسان پنداشته، فائق آییم چراکه حریف، تمام سعی خود را بهکار خواهد بست تا با خارج نمودن رخ یا اسب، ما را خلع سلاح نموده، ابتکار بازی را خود بهدست گرفته و ما را با شکستی سخت و در عین حال سریع و آسان، روبهرو سازد ولی در اینجا ما میتوانیم در نقش یک انسان مبتکر و خلاق ظاهر شده، ابتدا روشهایی را بیازماییم که کمتر به رخ و اسب نیاز داشته باشیم و درعین حال با طعمه قراردادن رخ و اسب، بهترین و مفیدترین مهرههای حریف را از صفحهی نبرد خارج نماییم.
در سایهی ترس از نقطهضعفها خوابیدن، یعنی پذیرش شکست قبل از هر هجوم و حملهای. وقتی بدانید که همه یا دستکم کسانی که بهنوعی خواهان عدم پیروزی و موفقیت شما هستند، آشکارا از نقطهضعف یا نقاط ضعفتان باخبرند، هوشیارانه تمام توجه و حواس خود را به آن نقطه معطوف خواهید ساخت و نیز برای رهایی و تبدیل ضعف به قدرت، خواهناخواه دستبهکار خواهید شد. بهطور قطع برای هر فردی، ادامهی وجود نقطهضعفی که آشکارا همه از کم و کیف آن بهخوبی واقفاند، صورت خوشایندی نخواهد داشت و بهطور حتم با تمرکز بیشتر و بدون ترس از برملا شدن نقطهضعف، درصدد برطرف ساختن آن برخواهد آمد.
کوتاه سخن اینکه بهجای غصه خوردن و در لانه خزیدن از ترسِ اینکه مبادا اطرافیان که لزوماً میتوانند دشمنان ما هم نباشند، بلکه شاید حریف دوستداشتنی ما باشند، از وجود چند نقطهضعف کوچک یا بزرگ ما درصدد ضربه زدن یا سوءاستفاده و امتیازگیری برآیند و یا مایهی شرمساری و سرافکندگی ما شوند، با نهایت شهامت و اقتدار، با اعلام یا اعتراف به آن معضل بزرگ یعنی نقطهضعفی که باعث ایجاد همهی دردسر شده است، هوشیارانه از راههای نفوذپذیری و ضربه خوردن، محافظت نموده و درصدد از بین بردن آن برآییم.
بهعنوان مثال ممکن است روزگاری دورتر از زمان حال، شما به واسطهی آنچه بهاختصار آنرا عدم آگاهی نام مینهیم، عمل زشت و ناپسند سیگار کشیدن را انجام میدادهاید، پس از مدتها با علم به مضر بودن آن، خود را از دام بلایی مرگآور، رها نموده و با هر جانکندنی، موفق به ترک سیگار گردیدهاید. حال در جمعی حاضر شدهاید که بهشدت با سیگار و سیگاری برخوردی تند و نامناسب دارند. در آن جمع، یک نفر از سیگاری بودن شما باخبر بوده اما خبری از ترک آن ندارد. شاید شما از ترس برملا شدن یا ترس از برخورد بد آنان، خود را مجبور به ترک آن محل نموده یا کل تمرکز خود را از دست داده و فکر و ذهنتان را مشغول فرار از این رسوایی بهظاهر بزرگ نمایید. پیشنهاد من این است که خودتان ابتکار عمل آن محفل را بهدست بگیرید؛ به اینترتیب که مسیر فکری را هدایت نموده، خودتان به معضلی که الآن برای شما نقطهضعف شده است، اشاره نموده و با صداقت و متانت، به آن روزگاران پراشتباه، اشارهای کرده و سپس پیروزمندانه بیان دارید که به اشتباه مضحک خود پیبرده و حال از آن دام ویرانکننده، رها شدهاید. مطمئن باشید با این روش برخورد، مورد تشویق و احترام قرار خواهید گرفت و ناخودآگاه، راه سوءاستفاده از این موضوع را مسدود ساخته و خود را از شر ترس این رسوایی احتمالی، رها ساختهاید.
بیایید بهجای فرار و ترس از فاش شدن نقطهضعف، آنرا آشکارا بیان داریم. مطمئن باشید این شیوهی رفتاری، در موفقیت و قویتر شدن ذهن و فکر، مفید واقع خواهد شد.