نوشته شده توسط : nahal

 


   
در جاده زندگی مشترك، هر یک از تابلوهای زیر به چه مفهومی اشاره دارند؟


چشم نواز
الف. فرمان زندگی را از همان اول، خودت به دست بگیر
ب. اگر پرسپولیسی هستی آن گاه همسرت نباید استقلالی باشد


چشم نواز


الف. انتخاب همسر از بین آدمهای برجسته
ب. شکم برجسته ممنوع!



چشم نواز

الف. همیشه راه راست را برو
ب. به طرف منزل مادرزن



چشم نواز
ازدواج:
الف. آغاز آزاد روابط
ب. ‌پایان روابط آزاد



چشم نواز

الف. لطفا موالیدتان را كنترل كنید!
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!



چشم نواز
الف. به سراغ شوهر که می روی تازیانه را فراموش نکن!
ب. کتک زدن ممنوع



چشم نواز
الف. همسرت را نپیچان
ب. دم درآوردن ممنوع!



چشم نواز

الف. ماه عسل به دریا نروید، غرق می شوید، حسرت به دل می مانید!
ب. زیرآبی رفتن ممنوع 



چشم نواز
الف. وفاداری در حد سگ
ب. اخلاق سگی ممنوع



چشم نواز
الف. به پای هم پیر شوید
ب. پیرتان در می آید!


چشم نواز
الف.  ladies next
ب.  محل وقوع عشق های خیابانی



چشم نواز

الف. بعد دوسال راه میندازیم یه مخزن گنده جوجه کشی!
ب. دو فرزند کافی است!


چشم نواز

الف. همدیگر را دور نزنید!
ب. دور همدیگر بگردید!



چشم نواز

الف. هنگام دعوا از چکش استفاده نکنید
ب. زندگی شما به بن بست رسیده است

 


:: بازدید از این مطلب : 1414
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


http://www.imagegratis.com/hosting/uploads/38bf739b5e.jpg




سال
۱۲۳۰ :

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!

 

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!

 

مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!!

 

بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

 

سال ۱۲۸۰ :

مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که بمیری  دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟

 

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده

 

مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!

 

بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

 

سال ۱۳۳۰ :

مرد: چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم

 

زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ

 

مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی

 

بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه

سال۱۳۸۰ :

مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم

 

زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا(

 

مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!!  (

 

سال ۱۴۰۰ :

زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه

 

بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه


:: بازدید از این مطلب : 1255
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.

منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»

منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»

خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»

منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»

خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه....  نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

 رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:

 

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

 

تن آدمی شریف است به جان آدمیت          نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

 



:: بازدید از این مطلب : 1503
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم


هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به
خوبی در خاطرم مانده.

قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمیرسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف
میزد می ایستادم و گوش میکردم و لذت میبردم .

بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در این جعبه جادویی زندگی می کند که
همه چیز را می داند . اسم این موجود اطلاعات لطفآ بود ، و به همه سوالها
پاسخ می داد.

ساعت درست را می دانست و شماره تلفن هر کسی را به سرعت پیدا میکرد.


 

بار اولی که با این موجود عجیب رابطه بر قرار کردم روزی بود که مادرم به
دیدن همسایه مان رفته بود . رفته بودم در زیر زمین و با وسایل نجاری پدرم
بازی میکردم که با چکش کوبیدم روی انگشتم.

دستم خیلی درد گرفته بود ولی انگار گریه کردن فایده نداشت چون کسی در
خانه نبود که دلداریم بدهد.

انگشتم را کرده بودم در دهانم و همین طور که میمکیدمش دور خانه راه می
رفتم . تا اینکه به راه پله رسیدم و چشمم به تلفن افتاد ! فوری رفتم و یک
چهار پایه آوردم و رفتم رویش ایستادم.

تلفن را برداشتم و در دهنی تلفن که روی جعبه بالای سرم بود گفتم اطلاعات لطفآ.

صدای وصل شدن آمد و بعد صدایی واضح و آرام در گوشم گفت : اطلاعات.
 

انگشتم درد گرفته .... حالا یکی بود که حرف هایم را بشنود ، اشکهایک سرازیر شد.
پرسید مامانت خانه نیست؟
گفتم که هیچکس خانه نیست.
پرسید خونریزی داری؟
جواب دادم : نه ، با چکش کوبیدم روی انگشتم و حالا خیلی درد دارم.
پرسید : دستت به جا یخی میرسد؟
گفتم که می توانم درش را باز کنم.
صدا گفت : برو یک تکه یخ بردار و روی انگشتت نگه دار.

یک روز دیگر به اطلاعات لطفآ زنگ زدم.
صدایی که دیگر برایم غریبه نبود گفت : اطلاعات.
پرسیدم تعمیر را چطور می نویسند ؟ و او جوابم را داد.
بعد از آن برای همه سوالهایم با اطلاعات لطفآ تماس میگرفتم.

سوالهای جغرافی ام را از او می پرسیدم و او بود که به من گفت آمازون
کجاست.
سوالهای ریاضی و علومم را بلد بود جواب بدهد . او به من گفت که باید به قناریم که تازه از پارک گرفته بودم دانه بدهم.

روزی که قناری ام مرد با اطلاعات لطفآ تماس گرفتم و داستان غم انگیزش را
برایش تعریف کردم . او در سکوت به من گوش کرد و بعد حرفهایی را زد که
عمومآ بزرگترها برای دلداری از بچه ها می گویند . ولی من راضی نشدم.

پرسیدم : چرا پرنده های زیبا که خیلی هم قشنگ آواز می خوانند و خانه ها را پر از شادی میکنند عاقبتشان اینست که به یک مشت پر در گوشه قفس تبدیل میشوند؟
 

فکر میکنم عمق درد و احساس مرا فهمید ، چون که گفت : عزیزم ، همیشه به
خاطر داشته باش که دنیای دیگری هم هست که می شود در آن آواز خواند و من
حس کردم که حالم بهتر شد.

وقتی که نه ساله شدم از آن شهر کوچک رفتیم ... دلم خیلی برای دوستم تنگ شد
اطلاعات لطفآ متعلق به آن جعبه چوبی قدیمی بر روی دیوار بود و من حتی
به فکرم هم نمیرسید که تلفن زیبای خانه جدیدمان را امتحان کنم.
وقتی بزرگتر و بزرگتر می شدم ، خاطرات بچگیم را همیشه دوره میکردم . در
لحظاتی از عمرم که با شک و دودلی و هراس درگیر می شدم ، یادم می آمد که
در بچگی چقدر احساس امنیت می کردم.
احساس می کردم که اطلاعات لطفآ چقدر مهربان و صبور بود که وقت و نیرویش
را صرف یک پسر بچه میکرد

سالها بعد وقتی شهرم را برای رفتن به دانشگاه ترک میکردم ، هواپیمایمان
در وسط راه جایی نزدیک به شهر سابق من توقف کرد. ناخوداگاه تلفن را
برداشتم و به شهر کوچکم زنگ زدم : اطلاعات لطفآ !
صدای واضح و آرامی که به خوبی میشناختمش ، پاسخ داد اطلاعات.
ناخوداگاه گفتم می شود بگویید تعمیر را چگونه می نویسند؟
سکوتی طولانی حاکم شد و بعد صدای آرامش را شنیدم که می گفت : فکر می کنم
تا حالا انگشتت خوب شده.
خندیدم و گفتم : پس خودت هستی، می دانی آن روزها چقدر برایم مهم بودی؟
گفت : تو هم میدانی تماسهایت چقدر برایم مهم بود؟ هیچوقت بچه ای نداشتم
و همیشه منتظر تماسهایت بودم.
به او گفتم که در این مدت چقدر به فکرش بودم . پرسیدم آیا می توانم هر
بار که به اینجا می آیم با او تماس بگیرم.
گفت : لطفآ این کار را بکن ، بگو می خواهم با ماری صحبت کنم.
 

سه ماه بعد من دوباره به آن شهر رفتم.
یک صدای نا آشنا پاسخ داد : اطلاعات.
گفتم که می خواهم با ماری صحبت کنم.
پرسید : دوستش هستید؟
گفتم : بله یک دوست بسیار قدیمی

گفت : متاسفم ، ماری مدتی نیمه وقت کار می کرد چون سخت بیمار بود و متاسفانه یک ماه پیش درگذشت.
قبل از اینکه بتوانم حرفی بزنم گفت : صبر کنید ، ماری برای شما پیغامی گذاشته ، یادداشتش کرد که اگر شما زنگ زدید برایتان بخوانم ، بگذارید بخوانمش.

صدای خش خش کاغذی آمد و بعد صدای نا آشنا خواند :
به او بگو که دنیای دیگری هم هست که می شود در آن آواز خواند.... خودش منظورم را می فهمد



:: بازدید از این مطلب : 1344
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

مرد جوانی آخرین روزهای دانشگاه را سپری می كرد وبه زودی فارغ التحصیل می شد.چندین ماه بودكه یك اتومبیل اسپورت بسیار زیبا چشمش را گرفته بود. از آنجایی كه می دانست پدرش به راحتی قدرت خرید آن ماشین را دارد به او گفت كه داشتن این اتومبیل همه آرزوی اوست .با نزدیك شدن یه روز فارغ التحصیلی مرد جوان دائما به دنبال علایمی حاكی از خرید ماشین بود . بالاخره در صبح روز فارغ التحصیلی پدر اورا به اتاق خود فرا خواند وبه اوگفت كه چقدر از داشتن چنین فرزندی به خود می بالد وچقدر او را دوست دارد. سپس هدیه ای را كه بسیار زیبا پیچیده بود به دست او داد. مرد جوان كنجكاو والبته با نوعی احساس نا امیدی هدیه را كه یك انجیل جلد چرمی دوست داشتنی بود باز كرد . با دیدن هدیه مرد جوان از كوره در رفت صدایش را بلند كرد وبا عصبانیت گفت : با این همه پولی كه داری فقط یك انجیل به من می دهی ؟ ومانند گردبادی خشمگین خانه را ترك گفت وانجیل مقدس را در آنجا باقی گذاشت . سالهای بسیاری گذشت ومردجوان موفقیت های بسیاری در راه تجارت كسب كرد . در همین سالها تلگرامی با این مضمون دریافت كرد كه پدرش درگذشته وهمه دارایی خود را به او واگذار كرده است واو باید هرچه زودتر به خانه پدری رفته وبه امور رسیدگی كند . اوپدرش را از روز صبح بعد از فارغ التحصیلی ندیده بود . وقتی به خانه پدری رسید ناگهان غم وپشیمانی بردلش نشست . به بررسی اوراق بهادار پدر پرداخت ودر میان آنها انجیلی را كه هنوز به همان نویی همان طور كه او آن را سالها پیش باقی گذاشته بود پیدا كرد در حالی كه قطرات اشك به روی گونه هایش سرازیر شده بود كتاب مقدس را باز كرد وبه ورق زدن پرداخت در حالی كه مشغول خواندن آیه های آن بود ناگهان یك سوییچ اتومبیل كه در پاكتی در پشت آن قرار داشت به زمین افتاد روی آن نام طرف معامله نوشته شده بود واین نام مالك اتومبیل اسپورت مورد علاقه او بود همچنین روی ان تاریخ روز فارغ التحصیلی او واین لغات درج شده بود به طور كامل پرداخت گردید
تا به حال چند بار خود را از نعمات خداوند محروم كرده ایم
فقط به این خاطر كه ظاهر امر آن طور كه ما انتظار داشته ایم نبوده است



:: بازدید از این مطلب : 1335
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

محققان مرکز خدمات ایمنی اینترنت Cyber Defender با بررسی خطرناکترین فعالیتهایی که می توان به صورت آنلاین انجام داد به توضیح چگونگی محافظت در برابر این خطرات پرداخت.
به گزارش خبرگزاری مهر، تا چه اندازه به فعالیتهای آن لاینی که انجام می دهید، وب سایتهایی که به آن مراجعه می کنید و حتی لینکهایی که در صفحات اینترنتی بر روی آن کلیک می کنید توجه دارید؟
شاید نتوان گفت تمامی فعالیتهای آن لاین می توانند برای رایانه، کاربر و حریم خصوصی کاربر مخرب و خطرساز باشد اما به طور قطع تعدادی از این فعالیتها هستند که انجام آنها به تنهایی می توانند مشکلات بزرگ و گاه غیر قابل جبرانی را برای کاربران به وجود آورند.
خطر اول:
فعال کردن گزینه "ورود من به سیستم را ثبت کن" (Keep me signed in) در رایانه های عمومی
راه محافظت:
- ساده ترین راه حل این است که اگر از رایانه شخصی خود استفاده نمی کنید، هرکز این گزینه را فعال نکنید.
- درباره رایانه های محل کارتان محتاط باشید زیرا تنها تا زمانی که در محل کارتان باشید در اختیار شماست و بقیه روز می تواند در دسترس دیگران باشد و دیگران نیز می توانند تمامی اطلاعات شخصی شما را به راحتی برای خود ارسال کنند.
- اگر از مکانی عمومی به وب سایتهای مانند گوگل، آمازون و یا ای-بی وارد شده اید، در پایان کار از خروج از وب سایت اطمینان حاصل کنید. (Sign out)
- برای حفظ حریم خصوصی خود پس از پایان کار با رایانه تاریخ مرورگر اینترنتی خود را پاک کنید.
- برای جلوگیری از کنترل فعالیتهای آن لاین خود می توانید از حالت "پنهانی" مرورگر خود استفاده کنید. این حالت در اینترنت اکسپلورر 8، InPrivate Browsing و در کروم گوگل New Incognito Window نام دارد.
- هرگز هیچ رمز عبوری را بر روی مرورگر خود ذخیره نکنید، حتی اگر مرورگر از شما این را بخواهد زیرا افرادی دیگر می توانند به راحتی از آن استفاده کنند.
خطر دوم:
به روز نکردن ویندوز، جاوا، ادوبی ریدر، ادوبی فلش
راه محافظت:
- برنامه های جاوا، فلش و ریدر در صورت به روز رسانی نشدن به دلیل نقصهای ایمنی، مسئول بسیاری از آلودگی های رایانه ای هستند. ساده ترین راه خلاصی از چنین آلودگی هایی به روز رسانی دائمی این چند نرم افزار است، فلش برای به روز رسانی به صورت خودکار از شما تقاضا می کند اما برای به روز رسانی جاوا کاربر باید به صورت روزانه اقدام کند. همچنین ادوبی ریدر نیز از سیستم به روز رسانی خودکار برخوردار است.
- از به روز رسانی سیستم عامل ویندوز اطمینان حاصل کنید. یکی از راه های این کار قرار دادن تنظیمات ویندوز بر روی به روز رسانی خودکار است. این کار رایانه و نقاط ضعف ایمنی سیستمهای عامل را کمتر در دسترس هکرها قرار خواهد داد.
خطر سوم:
جستجوی شایعات درباره افراد مشهور یا موضوعات غیر اخلاقی
راه محافظت:
- محافظت از این خطر دیگر نیازی به فکر کردن ندارد. به دلیل اینکه این موضوعات مواردی هستند که هکرها از گرایش ناخواسته تعداد زیادی از کاربران اینترنتی به آنها آگاهی دارند. از این موضوعات برای حمله های جدید به رایانه ها به خوبی استفاده می کنند، پس ساده ترین راه حل این است که دور چنین وب سایتها و جستجوهای اینترنتی را خط بکشید.
- در صورتی که مجبور به جستجوی چنین مفاهیمی هستید، از بخشهای خبری سایتهایی مانند گوگل یا بینگ استفاده کنید زیرا این سایتها از وب سایتهای مرجع ارزیابی اولیه ای دارند و این می تواند از میزان احتمال آلوده شدن رایانه ها بکاهد.
- زمانی که قصد جستجو در گوگل را دارید از آدرس https://www.google.com به جای http://www.google.com استفاده کنید زیرا این آدرس اطلاعات مورد نظر شما را به لایه ای محافظت شده و رمزگذاری شده ارسال می کند . این روش نیز می تواند میزان آلودگی به ویروسهای رایانه ای را در این شرایط کاهش دهد.
خطر چهارم:
استفاده از BitTorrent برای دانلود نرم افزارها، برنامه های تلویزیونی و فیلمهای تحت قانون حق تکثیر
راه محافظت:
- فقط از وب سایتهای قانونی و رسمی دانلود مانند iTunes، Hulu و دیگر وب سایتهای قانونی استفاده کنید و به هر قیمتی از سایتهای تورنت یا سیلابی حتی اگر آلوده به ویروس نیز نباشند، استفاده نکنید. زیرا برخی از تبلیغات ارسال شده بر روی این وب سایتها می توانند بدون انجام کاری خاص از جانب کاربر، رایانه را آلوده کنند.
- اطلاعات و مطالب به سرقت رفته را دانلود نکنید.
- هرگز اطلاعات و مطالب به سرقت رفته را دانلود نکنید!!
خطر پنجم:
بازی آنلاین در هر وب سایتی
راه محافظت:
- در هنگام دانلود نرم افزارهای بازیهای رایگان بسیار احتیاط کنید زیرا اگر نرم افزار آلوده باشد می تواند رایانه را در خطر قرار دهد.
- اطلاعات ورود به بازی خود را در اختیار غریبه ها قرار ندهید. در واقع هیچ نوع اطلاعات شخصی یا غیر شخصی خود را در اختیار همبازی های آنلاین خود قرار ندهید زیرا در این صورت و در ساده ترین حالت دارایی های مجازی خود را از دست خواهید داد و در بدترین حالت پولهایتان به سرقت خواهد رفت.
- فریب حیله قدیمی "رازهای فارم ویل" را نخورید زیرا به این شکل یک ویروس تروجان را دانلود کرده اید و یا اطلاعات فیس بوک خود را در اختیار یک تبه کار مجازی قرار داده اید.
خطر ششم:
تنظیم نکردن بخش ایمنی فیس بوک و فعال گذاشتن گزینه قرار دادن اطلاعات در اختیار "همه"
راه محافظت:
- تنظیمات ایمنی فیس بوک را با دقت مطالعه کنید و اجازه ندهید بخش "دوست دوستانم" امکان دیدن اطلاعاتی از قبیل شماره تلفن، تاریخ تولد و دیگر اطلاعات خصوصی را داشته باشند. از تمامی چنین اطلاعاتی می توان برای جعل هویت شما بر روی کارتهای اعتباری دیگر استفاده کرد.
- تنها "دوستان" باید به لایه های شخصی تر اطلاعات شما دسترسی داشته باشند. از این رو در انتخاب "دوستان" خود دقت کنید.
خطر هفتم:
اتصال به شبکه های وایرلس ناشناخته
راه محافظت:
- در مکانهای عمومی مانند فرودگاه ها و هتلها مراقب اتصال به شبکه های وایرلس ناشناخته باشید. برای مثال در یک هتل از انتخاب یک شبکه شناخته شده و قانونی اطمینان حاصل کنید. زیرا در حالی که شما از محیطی به ظاهر ایمن و واقعی در اینترنت استفاده می کنید، هکرها می توانند شما را تحت نظر داشته باشند.
- تنظیم حالت استفاده در اماکن عمومی از لپ تاپ، ایمنی بیشتری برای آن به ارمغان خواهد آورد و به اشتراک نگذاشتن فایلهای مختلف در اماکن عمومی می تواند این ایمنی را افزایش دهد.
خطر هشتم:
استفاده از یک رمز عبور برای تمامی فعالیتهای آنلاین
راه محافظت:
- به خاطر سپردن ده ها رمز ورود کار بسیار دشواری است و از این رو چیز عجیبی نیست که فردی از یک رمز عبور برای تمامی فعالیتهای آنلاینش استفاده کند. اما اگر همان یک رمز عبور نیز شناسایی شود کل زندگی آنلاین شما برای جهان آشکار خواهد شد.
- رمزهای عبور مختلف را برای کارهای مختلف نگه دارید. برای مثال رمز عبور ایمیل خود را متفاوت از رمز ورود به شبکه اجتماعی خود انتخاب کنید.
- مرورگرهای ویژه ای می توانند به شما در داشتن یک رمز ورود اصلی برای دسترسی به تمامی رمز ورودهایتان کمک کنند. به این شکل اگر برای خدمات مختلف آنلاین رمزهای متفاوتی داشته باشید تنها با به یاد سپردن یک رمز عبور می تواند تمامی آنها را در زمان نیاز مشاهده کنید.
خطر نهم:
تلاش برای گرفتن آی-پد، پلی استیشن 3 و یا دیگر ابزارهای الکترونیکی به صورت رایگان
راه محافظت:
- منطقی باشید، هرگز کسی یک آی-پد رایگان به شما نخواهد داد، پس فریبش را نخورید.
- از هر نوع بذل و بخشش آنلاین که هیچ برند مشهوری از آن پشتیبانی نمی کند روگردان باشید، حتی اگر این پیشنهاد تحت حمایت برندهای آنلاین باشد.
- به بسته نرم افزاری ایمنی به روز شده ای مجهز باشید زیرا نرم افزارها معمولا می توانند چنین پیشنهادهای تبهکارانه ای را ردیابی کرده و از فریب خوردن شما جلوگیری کنند.


:: بازدید از این مطلب : 1595
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

 

3Jokes_Funny

 



:: بازدید از این مطلب : 1507
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 28 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

288808

بعضی‌ها وقتی برای مدتی روی مبل یا پشت میز کار می‌نشینند، احساس می‌کنند پاهای‌شان سنگین شده و ورم کرده است. اوایل شاید مشکل را جدی نگیرید اما بالاخره مجبور می‌شوند بروند دکتر و با تشخیص‌های پزشکی مربوطه آشنا شوند….
در این خصوص، آنچه خانم‌ها را بیشتر آزار می‌دهد، در واقع، حبس آب است که در نهایت به تورم پا می‌انجامد. بدن ما از ۶۰ درصد آب تشکیل شده و این آب قسمتی از فواصل داخل‌سلولی و خارج سلولی را فراگرفته است؛ مثلا خانمی که ۵۵ کیلو وزن دارد، در بدن‌اش ۳۰ لیتر آب جمع می‌شود که ۸ تا ۱۰ لیتر آن خارج سلولی و متحرک است. وقتی عروق بدن بیش از اندازه آب را به سمت خود بکشانند، این امر در ابتدا سبب محبوس شدن آب در عروق و بعد از آن تورم اندام‌ها می‌شود. یکی از نشانه‌های ابتلا به تورم نیز باقی‌ماندن جای فرورفتگی بعد از فشار دادن انگشت روی موضع تورم، مخصوصا در ساعات پایانی روز است.

288988

تورم معمولا مشکل حادی نیست اما هرازگاهی مشکل‌ساز می‌شود و به هر حال، برای درمان آن، یا باید از جوراب‌های مخصوص کمک گرفت، یا باید رفت سراغ درمان‌های دارویی. البته نوع تغذیه و فعالیت بدنی و سبک زندگی هم اهمیت ویژه‌ای دارد؛ مثلا راه رفتن با پای برهنه روی شن‌های خشک ساحل، ماساژ دادن و کشیدن آرام ماهیچه‌های پا، ریختن آب خنک و پوشیدن جوراب‌های کشی فشرده در صورتی که کارتان ایستاده باشد، می‌تواند سبب کاهش میزان تورم پا شود؛ در حالی که زندگی در نواحی خیلی گرم، پوشیدن کفش‌های تنگ یا پاشنه‌بلند، داشتن اضافه وزن و مصرف برخی داروها می‌تواند مشکل را تشدید کند. اگر شما مبتلا به ورم پا باشید و به پزشک مراجعه کنید، ابتدا آزمایشات لازم برای‌تان تجویز و سپس درمان‌های دارویی لازم، آغاز می‌شود. در کنار آن گاهی لازم است تحت نظر یک متخصص تغذیه و متخصص طب ورزشی هم باشید تا رژیم غذایی مناسب و حرکات ورزشی لازم به شما توصیه شود.ایستاندن طولانی، ممنوع!

 

اگر دچار تورم پا هستید، احتمالا اولین توصیه پزشک به شما پوشیدن جوراب‌های مخصوص واریس است. البته این جوراب‌ها چندان زیبا و راحت نیستند اما پوشیدن شان ضروری است. می‌توانید آنها را از داروخانه تهیه کنید. حتما می‌دانید که زیاد ایستادن ورم پا را شدیدتر می‌کند. پس احتمالا توصیه بعدی پزشک به شما این خواهد بود که سعی کنید از ایستادن‌های طولانی‌مدت و بی مورد در طول روز نیز بپرهیزید.



:: بازدید از این مطلب : 1574
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 27 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
غذاهای خوش‌ اخلاق‌کننده را بشناسیم
این خوراکی ها باعث می شوند که شما خوش اخلاق و خنده رو شوید.آیا نام آنها را می دانید؟
این جمله را شنیدید که می‌گوید یک سیب در روز بخور و دیگر دکتر نرو اما این جمله را می‌توانیم اینطور هم تغییرش بدهیم، یک سیب در روز بخور و خوش‌اخلاق شو.
محققان در حال بررسی ارتباط بین مصرف غذاها و حسی هستند که بعد از خوردن آنها در بدن ما ایجاد می‌شود. مدارکی وجود دارد که می‌گوید تغییر رژیم غذایی می‌تواند روی متابولیسم بدن و مواد شیمیایی مغزی تاثیر گذاشته و نهایتا روی خلق و خوی ما تاثیر بگذارد.
شروع کنید:
کربوهیدرات‌های طلایی
کربوهیدرات‌ها اگر چه در رژیم غذایی باید با احتیاط مورد استفاده قرار بگیرند اما برای تقویت انرژی و خلق و خو بسیار حیاتی هستند. کربوهیدرات‌ها ارجحیت اول بدن برای سوخت هستند و می‌توانند سطح سروتونین بدن را هم افزایش بدهند.
اما نکته کلیدی پرهیز از مصرف شیرینی‌ها است که می‌تواند قندخون را بالا ببرد و به خستگی و بی‌حالی منجر شود. به جای آن باید به سراغ کربوهیدرات‌های حاصل از غلات و حبوبات و نان گندم برنج قهوه‌ای رفت. بدن خیلی آهسته از این مواد استفاده می‌کند و در نتیجه قند خون در حد متعادل حفظ شده و انرژی هم همچنان پایدار خواهند ماند.
خشکبار:
خشکبارهایی مثل بادام، پسته و گردو سرشار از پروتئین هستند اما دارای منیزیم هم هستند، (ماده معدنی که نقش حیاتی در تبدیل قند به انرژی بازی می‌کند) تحقیق‌ها نشان می‌دهد کمبود منیزیم در بدن می‌تواند سبب تخلیه انرژی از بدن شود. منیزیم همچینن در غلات کامل مخصوصا حبوبات وجود دارد. خشکبار همچنین حاوی سلنیوم هستند که این نوعی ماده طبیعی تقویت‌کننده خلق و خو است. مطالعات نشان داده است که بین سطوح پایین سلنیوم و خلق پایین ارتباط وجود دارد. این ماده معدنی همچنین در گوشت‌ها، غذاهای دریایی، دانه‌ها و غلات وجود دارد.
گوشت لخم :
گوشت گوساله و گاو لخم و مرغ خام، جوجه بدون پوست و کباب‌های ترکی بدون چربی لخم منبع پروتئین هستند که خود پروتئین‌ حاوی آمینواسید تیروسین است. تیروسین سطح دوپامین و نوراپی‌ نفرین را تقویت می‌کند. این دو مواد شیمیایی مغزی می‌تواند به شما کمک کنند که هوشیارتر بوده و تمرکزتان بیشتر شود.گوشت‌ها همچنین حاوی ویتامین‌ ب 12 هستند که از بی‌خوابی و افسردگی جلوگیری می‌کنند.
ماهی سالمون :
ماهی‌های چرب سالمون سرشار از اسیدهای چرب امگا 3 هستند. مطالعات نشان می‌دهد این مواد بدن را در مقابل افسردگی محافظت می‌کنند. امگا 3 موجود در ماهی‌ها مزایای متعدد زیادی دارد که از آن جمله می‌توان به سلامت ماندن قلب اشاره کرد. در کنار ماهی‌ها، خشکبار و سبزی‌های برگ سبز تیره هم دارای امگا هستند.صبحانه‌های خلق‌افزابرای هر کسی که می‌خواهد انرژی و خلق خوی خود را تقویت کند، فرار از صبحانه راهکار مناسبی نیست.
مطالعات حاکی از آن است که افرادی که هر روز صبح صبحانه می‌خورند پرانرژی‌تر بوده و در تمام طول روز خوش اخلاق‌ترند. صبحانه‌ای که دارای فیبر فراوان و مواد مغذی مثل کربوهیدرات‌ها (شامل غلات کامل باشد) چربی‌های مفید و پروتئین‌های مناسب باشد بهترین صبحانه‌ها هستند.
وعده‌های مکرر:
یکی دیگر از راه‌های تنظیم قندخون و پرانرژی بودن و خلق مثبت خوردن وعده‌های کوچک اما متعدد هر 3 تا 4 ساعت یک بار است.
 میان‌وعده‌هایی متشکل از کره بادام زمینی روی کراکرهای تهیه شده از غلات و گندم به اضافه یک ساندویچ گوشت بدون چربی و سالاد به همراه شیر و لبنیات بهترین میان‌وعده‌ها است.


:: بازدید از این مطلب : 1392
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 مرداد 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند بیدار شد و با عجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود، یادداشت کرد و با این باور که استاد آن را برای تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب را برای حل کردن آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند. اما طی هفته دست از کوشش برنداشت و سرانجام یکی از آنها را حل کرد و به کلاس آورد.

استاد به کلی مبهوت شده بود. چون آن دو مسئله از مسائل غیرقابل حل ریاضی بودند.

این یکی خدایش از اون اتفاقهای شاهکار بود. ولی واقعاً بعضی وقتها ما از همه تواناییمون برای انجام کارهای سخت استفاده نمی­کنیم و همش می­گیم نشد، نمی­شه، سخته، غیرممکنه، من از عهدش بر نمی­آم.

 اما می­تونیم، می­شه.

کارهایی که می­توانیم انجام دهیم و آنچه را که ممکن یا غیرممکن می­پنداریم به ندرت ناشی از توانایی واقعی ماست، بلکه بیشتر از عقایدی که نسبت به خود داریم سرچشمه می­گیرد.. آنتونی رابینز

با آرزوی اینکه همه غیرممکنهاتون رو ممکن کنید، شما رو به خدای بزرگ و توانا، قادر مطلق می­سپرم



:: بازدید از این مطلب : 1465
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 25 مرداد 1389 | نظرات ()