نوشته شده توسط : nahal


:: بازدید از این مطلب : 1590
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

کمبود این ویتامین=عصبانیت و پرخاشگری

اگر مدام احساس پرخاشگری و عصبانیت دارید ولی علت آن را نمی دانید،از این ویتامین مصرف کنید .
 

دکتر شبنم گلستان با بیان اینکه ویتامین B6 مثل سایر ویتامینهای گروه B یک ترکیب محلول در آب است گفت:فقدان ویتامین B6 سبب ضعف اعصاب و بروز حالات عصبی و تحریک پذیری می شود.

وی افزود: افسردگی، حالت تهوع، خستگی، افزایش خطر بیماریها و عفونتها و تشنج در اطفال از علائم دیگر کمبود ویتامین B6 در بدن است.

گلستان ادامه داد: بر اساس مطالعات علمی، ترکیبی از ویتامین B6 و ویتامین E همراه با تلفیقی از گیاهان دارویی نظیر گل مغربی، سنبل الطیب و ملاس به صورت "فمی" (femi) در بهبود علائم آزاردهنده سندرم پیش از قائدگی نظیر بی قراری، تحریک پذیری، اضطراب، پرخاشگری، عصبانیت و افسردگی موثر است.

این متخصص زنان و زایمان گفت: از آنجا که مصرف قرصهای ضد بارداری ممکن است در بدن تغییرات متابولیکی ایجاد کند، نیاز بدن به ویتامین B6 در این دوران بیشتر احساس می شود.

وی با بیان اینکه منابع اصلی غذایی ویتامین B6 در جوانه گندم، زرده تخم مرغ، آجیل، گوشت، ماهی و موز وجود دارد، افزود: در صورت تامین نشدن این ویتامین از طریق موادغذایی می توان بر اساس توصیه پزشک از مکملهای غذایی استفاده کرد به ویژه زمانی که تلفیقی از چند ریزمغذی و گیاهان دارویی مورد نیاز بدن باشد.


:: بازدید از این مطلب : 1509
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

لذت میمون‌ها از تماشای انسان‌های بیرون از قفس!!

دانشمند‌ان معتقدند به همان اندازه كه ما از تماشای اورانگوتان‌ها در باغ وحش لذت می‌بریم، آنها هم از دیدن ما خوشحال می‌شوند و ملاقات انسان‌ها را دوست دارند...
 
دانشمند‌ان معتقدند به همان اندازه كه ما از تماشای اورانگوتان‌ها در باغ وحش لذت می‌بریم، آنها هم از دیدن ما خوشحال می‌شوند و ملاقات انسان‌ها را دوست دارند.
محققان در بررسی‌های جدید خود دریافته‌اند، میمون‌ها و اورانگوتان‌ها از دیدن انسان‌ها در بیرون از قفس هیجان زده می‌شوند.
این حیوانات هم مانند بسیاری از ما انسان‌ها تماشای مردم را كاری لذت بخش برای گذراندن بعد از ظهر خود می‌دانند.
این یافته حاصل تحقیقات دانشمند‌ان استرالیایی است: «میمون‌ها ترجیح می‌دهند جلوی قفس بنشینند و انسان‌ها را تماشا كنند».
این محققان در آزمایشات خود دریافتند كه تماشای انسان‌ها برای اورانگوتان‌ها كار جذابی است.
به گزارش تلگراف، شاید سایر گونه‌های این حیوانات رفتارهای متفاوتی داشته باشند و بر همین اساس انجام مطالعات بیشتر مورد نیاز است.


:: بازدید از این مطلب : 1544
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

طنز کاریکاتور ارزشمند ترین هدیه شاه داماد به عروس خانم . طنز ایران



:: بازدید از این مطلب : 1880
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

وقتی که هوا زیادی گرم میشود یا شما تحت فشارهای روحی و روانی قرار میگیرید
در این جور مواقع عرق کردن زیاد هم مشکل رو دو چندان خواهد کرد.

برای رفع این معضل، اول از همه بهترین کار اینست که به دکتر مراجعه فرمائید و از اینکه تعریق زیاد شما دلایل بالینی ندارد مطمئن بشوید، بعد از اینکه از سلامتیتان مطمئن شدید میتوانید از روش های زیر برای کم کردن تعریقتان استفاده نمایید. این روش ها تا حدود زیادی میتوانند کمک کننده باشند.

استفاده از دئودورانت های قوی:

استفاده به موقع از دئودورانت ها که بهترین زمان مصرفشان شب ها می باشند. در واقع در طول شب مواد موجود در دئودورانت ها میتوانند با ورود به مجاری عروق شما آنها را تا حدودی زیادی مسدود کنند. استفاده از دئودورانت ها در طی روز که شما بیشتر عرق میکنید باعث میشود این مواد با عرق بوجود آمده شسته و در نهایت خارج بشوند و اثر کمتری نشان بدهند.

همچنین مصرف دئودورانت در شب احتمال حساسیت های پوستی را تا حدود زیادی کاهش خواهند داد.

تعریق در محل کار:

قبل از اینکه به قرارهای کاری بروید که موجب استرس و تعریق بیشترتان میشوند حتما مجدداً از دئودورانت استفاده نمایید.

پوشیدن زیر پیراهنی در آقایان باعث جذب عرق بدنشان میشود، همچنین تا حد ممکن لباس های شل و آزاد بپوشید و حتما همیشه دستمال همراه خودتان داشته باشید که عرقتان را خشک نمایید.

از خوردن غذاهای تند و تیز و پر ادویه اجتناب کنید. در نظر داشته باشید خوردن سیر و پیاز بوی عرقتان را هم خیلی بد بو می نماید.

انتخاب لباس مناسب:

حتما ضمن خرید لباس برچسب آنرا که جنس پارچه و قابلیت جذب رطوبت آن را نوشته مطالعه نمایید.

لازم به ذکر است که رنگ سفید عرق بدنتان را بیشتر روی لباستان نشان خواهد داد.

کفش هایی را بخرید که امکان تبادل هوا در آنها وجود داشته باشد. همچنین میتوانید هر جایی که میروید با خودتان لباس اضافی بردارید که اگر یکی خیس شد با دیگری تعویض نمایید.

به عنوان نکته آخر در نظر داشته باشید که بهترین پارچه هایی که رطوبت بدن را بیشتر جذب میکنند از جنس نخ، ابریشم و فلانل هستند



:: بازدید از این مطلب : 1651
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

سیلوستر استالونه : S.Stalone
Iran Eshgh Group !

همیشه آدم خشنی بود. او زمانی (جاروكش قفس شیرها) بود. در پانزده سالگی همكلاسی‌هایش می‌‌گفتند او بیش از همه احتمال دارد كه زندگیش را روی صندلی الكتریكی به پایان برساند. او بعدها با فیلم (راكی) به شهرت جهانی دست یافت.

جنیفر لوپز : J.Lopez
Iran Eshgh Group !

مدتها قبل از آن‌كه به خوانندگی روی آورد و تبدیل به یك ستاره شود هر روز لباس ساده‌ای بر تن می‌‌كرد و به دادگستری می‌‌رفت تا به شغل خود بپردازد چون او یك (مشاور قضایی) بود.

بیل گیتس : Bill Gates
Iran Eshgh Group !

فکر نمی‌کنم فردی در جهان وجود داشته باشه که "بیل گیتس" رو نشناسه. مردی که سالهای متوالی ثروتمندترین مرد جهان بود(جایی خوندم که امسال ثروتمندترین مرد جهان فرد دیگری شناخته شده). بیل گیتس در عمارت كنگره واشنگتن پادو بود.

دمی مور : Demi Moore
Iran Eshgh Group !

كه سال‌هاست دوستدارانش برای گرفتن امضا از او هم به او دسترسی ندارند؛ زمانی برای یك مغازه ظروف كرایه كار می‌‌كرد.

جنیفر انیستون : Jennifer Aniston
Iran Eshgh Group !

پیش‌خدمت رستوران بود.

براد پیت : Brad Pitt
Iran Eshgh Group !

شوهر سابق جنیفر انیستون و همسر فعلی آنجلینا جولی یخچال حمل می‌‌‌كرد.

هریسون فورد : Harrison Ford
Iran Eshgh Group !

نجاری میكرد و به این كار خیلی علاقه داشت. او هنوز هم هر وقت فرصتی داشته باشد به چوب و نجاری روی می‌‌آورد.

مایكل دل : Michael Dell
Iran Eshgh Group !

موسس و رییس شركت سهامی كامپیوتری DELL در یك رستوران چینی ظرفشور بود و ساعتی 2/5 دلار دستمزد می‌‌گرفت. او از این تجربه‌اش به نیكی یاد می‌‌كند و می‌‌گوید: بهترین بخش آن دوران، عقل و منطق صاحب رستوران بود و اگر كمی زودتر به رستوران می‌‌رفتم می‌‌توانستم نهایت استفاده را از او بكنم. او به كارش افتخار می‌‌كرد و به هر كسی كه از در رستورانش وارد می‌‌شد اهمیت می‌‌داد.



:: بازدید از این مطلب : 1678
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal



:: بازدید از این مطلب : 1555
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.
دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای افتاده و گربه در آن آب میخورد.
دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
رعیت گفت: ... چند می خری؟
گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام.
کاسه فروشی نیست.



:: بازدید از این مطلب : 874
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


یک مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ.
دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم.
تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه.
نظرت چیه دکتر؟ ...
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.
من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه.
اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.
یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل ... همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!

پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود!



:: بازدید از این مطلب : 924
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 30 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

برخی از حوادث جالب و آشکار از زندگی آلبرت انیشتین که اخیرا توسط مجله تایم به عنوان مرد قرن مفتخر شده بود

یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر ، در توقف بعدی در این سفر ، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.

پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص ، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب ، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من ، (اشاره به انشتین) که در انتهای سالن وجود دارد ، می تواند پاسخ این سوال را بدهد."

============ ========= ========= ========= =========

همسر آلبرت انیشتین غالبا اصرار داشت که او در هنگام کار باید لباسهای مناسبتری استفاده کند. انشتین همواره میگفت: "چرا باید اینکار را بکنم هر کسی اینجا می داند من که هستم." هنگامی که انیشتین برای شرکت در اولین کنفرانس بزرگ خود شرکت کرد نیز همسرش از او خواست که لباس مناسبتری بپوشد، انشتین گفت: "چرا باید اینکار را بکنم هیچ کسی اینجا مر نمی شناسد."

============ ========= ========= ========= =========

از آلبرت اینشتین معمولا برای توضیح نظریه عمومی نسبیت سوال میشد و او یکبار اینگونه پاسخ داده بود: " دست خود را بر روی اجاق گاز داغ برای یک دقیقه قرار دهید ، و این عمل مانند یک ساعت یک به نظر می رسد ، حال با یک دختر خوشگل یک ساعت بنشینید ، و این عمل مانند یک دقیقه به نظر می رسد. این نسبیت است.!"

============ ========= ========= ========= =========

هنگامی که آلبرت انیشتین شاغل در دانشگاه پرینستون بود ، یک روز قرار بود به خانه برود ولی او آدرس خانه اش را فراموش کرده بود. راننده تاکسی او را نمی شناخت. انیشتین از راننده پرسید آیا او می داند خانه اینشتین کجاست. راننده گفت : "چه کسی آدرس اینشتین را نمی داند؟ هر کسی در پرینستون ادرس خانه انشتین را میداند. آیا می خواهید به ملاقات او بروید؟" . اینشتین پاسخ داد :" من اینشتین هستم . من آدرس منزل خود را فراموش کرده ام ، می توانید شما مرا به آنجا ببرید؟ " . راننده او را به خانه اش رساند و از او هیچ کرایه ای نیز نگرفت.

============ ========= ========= ========= =========

یکبار اینشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد. وقتی او به اینشتین رسید ، انیشتین بدنبال بلیط جیب جلیقه اشرا جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند. سپس در جیب شلوار خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد. سپس در کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.
مسئول بلیط گفت : دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.
مسئول قطار با عجله برگشت و گفت : " دکتر انیشتین ، دکتر انشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."
اینشتین به او نگاه کرد و گفت : مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم.



:: بازدید از این مطلب : 1847
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 29 تير 1389 | نظرات ()