نوشته شده توسط : nahal

از ویژگی های عمده نوجوانی کسب شخصیت ( تشخص طلبی ) است. به طور کلی شخصیت جنبه بیرونی و اکتسابی دارد، در حالی که منش جنبه ذاتی و درونی دارد.
« نوجوان دوستدار کسب شخصیت است »
برای رسیدن به مرحله کسب شخصیت باید دو اصل حاصل شود:
۱) انجام مهارت ها و دارا بودن توانمندی های خاص در برخورد با دیگران

۲) پذیرفته شدن این مهارت ها از سوی پدر و مادر و اطرافیان
برخی نوجوانان مرحله اول را طی می کنند ولی اگر خانواده و اطرافیان و مراجع قدرت او را نپذیرفتند، دچار عدم تعادل روانی می شود.
اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.

در جهت کسب شخصیت باید از دو راه به نوجوان کمک کرد:
- روش کسب مهارت ها و توانائی ها را بیاموزد.
- به زبان و رفتار به او بفمهمانیم که او را پذیرفته و درک کرده ایم و شخصیت او قابل پذیرش و احترام است و ما او را به عنوان یک انسان در حال کمال قبول داریم.
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم: تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم. روی هم رفته هر انسان دارای نقاط مثبت و منفی شخصیتی است و برای مطرح کردن انتقاد بهتر است نخست چند نقطه مثبت او را متذکر شویم سپس اشاره به نقطه منفی نمائیم.
اگر ناگهان و بدون مقدمه شروع به انتقاد کنیم و این انتقاد را به تمام شخصیت نوجوان گسترش دهیم انتقادمان ویرانگر و مخرب خواهد بود.

آلپورت می نویسد: انتقاد از دیگران در حکم جراحی شخصیت است.
جراح روانی کسی است که از ویژگی های روانی نوجوانان کاملاً آگاهی دارد و روش صحیح انتقاد را می داند. تشویق به جا و انتقاد صحیح و درست می تواند انسان را متحول نماید.
برای مرحله دوم یعنی پذیرش شخصیت از طرف پدر و مادر و اطرافیان چه کنیم؟
می توان با زبان این پذیرش را در نزد دوستان و اقوام و خانواده بیان کرد.

می توانیم با عمل به او ثابت کنیم که شخصیت او را پذیرفته ایم، برای رسیدن به این هدف باید او را به عنوان مشاور در خانواده به خودمان نزدیک کنیم.

حضرت پیامبراکرم (ص) فرمودند: پس از ۱۴سالگی با فرزندتان مشورت کنید.
باید در مسائل مختلف نظر نوجوان را پرسید و نباید فکر کرد که در اثر مشورت، نوجوان گستاخ می شود.
نوجوانان ثابت کرده اند که اگر به آنان اعتماد کنیم، برای حفظ اعتماد و تقویت آن دست به هرکاری می زنند که خودشان را شایسته نشان دهند.
حضرت علی (ع) با عبارت زیبایی در این زمینه رابطه تکریم شخصیت و غلبه بر گناهان را بیان فرموده اند: کسی که شخصیتش مورد احترام دیگران قرار گرفت، لغزش ها و شهوت ها در نظرش بی ارزش می شوند.
« دومین ویژگی دوره نوجوانی، استقلال طلبی نوجوانان است »

نوجوانان به دلیل این که خودشان را در آستانه یک انسان کامل شدن می بینند، علاقه به کسب استقلال در زندگی دارند.
در انتقاد از نوجوان دقت کنیم که تمام شخصیت آنها را مورد حمله قرار ندهیم و تنها آن قسمتی را مورد سؤال قرار دهیم که نتوانسته وظیفه اش را درست انجام دهد. هرگز نباید به نوجوان یا هر شخص دیگر بگوئیم: تو لیاقت نداری و به درد هیچ کاری نمی خوری زیرا با این جمله تمام حیطه وسیع شخصیت او را مورد حمله قرار داده ایم.
این استقلال از نظر اقتصادی و مالی مطرح می شود. نوجوانان می خواهند برای خودشان درآمدی هرچند اندک داشته باشند. این علاقه به تملک و استقلال نسبی با خصوصیات نوجوانان کاملاً هماهنگ است. کسی که ظرف دو و سه سال آینده وارد اجتماع خواهد شد و نقش یک فرد بالغ را ایفاء خواهد کرد باید خودش را برای این جهش آماده کند.
نوجوان می بیند که به زودی از خانواده جدا می شود و بنابراین باید درآمد نسبی برای خودش داشته باشد تا بتواند قطع وابستگی از خانواده کند و در ضمن بتواند لیاقت خود را ثابت کند. این مسائل باعث نگرانی نوجوان در این دوره می شود که آیا من می توانم بدون وابستگی به خانواده زندگی کنم ؟ و…
از این رو استقلال نسبی که نوجوان با تمام علاقه به دنبال آن می رود، شامل عدم دخالت پدر و مادر در کلیه مسائل نوجوان می شود. یعنی نوجوان اگر احساس کند، شما در تمام مسائل او دخالت می کنید در مقابل شما جبهه گیری می کند و عکس العمل منفی نشان می دهد و رنجیده خاطر می گردد. برخورد صحیح با نوجوان این نیست که ما در تمام مسائل او دخالت کنیم.
برخی از مسیرهای زندگی در فردای نوجوان چنان است که اگر به نوجوان کمک نکنیم و او را کنترل ننمائیم، اثرات سقوط بسیار خطرناک و غیرقابل جبران خواهد بود. ولی برخی مسیرهای زندگی هموارتر است که در آن باید به کنترل دورادور نوجوان اکتفا کرد و اجازه داد خودش طی طریق کند. سپس یک حالت متناوب از نظارت و آزادی دادن به نوجوان باید در زندگیش باشد.



:: بازدید از این مطلب : 1514
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
تحقیقات نشان می دهد که داشتن ارتباط خوب روابط را ارتقاء می بخشد، همچنین صمیمیت، اعتماد و حمایت بین طرفین را نیز بیشتر می کند. عکس این مسئله نیز صادق است: ارتباط بد صمیمیت را از بین برده، عدم اعتماد و اطمینان ایجاد می کند و حتی موجب تحقیر و اهانت بین دو طرف می شود. در زیر به چند نمونه از رفتارها و الگوهای ارتباطی ضعیف، منفی و حتی مخرب اشاره می کنیم که هر دعوا و مرافعه ای را بدتر می کند.


1. اجتناب از دعوا به طور کل:
به جای صحبت کردن درمورد مشکلات در یک جو آرام و توام با احترام برخی افراد سعی می کنند هیچ چیز درمورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون می دهند. این به نظر راهی کم استرس تر می آید-که بخواهید به طور کل از بحث و مشاجره دوری کنید—اما معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد می کند چون با آن انفجار عصبانیت، تنش، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد. پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر درمورد مشکلات خود با هم بحث کنید.


 

2. حالت دفاعی گرفتن:
بعضی ها به جای اینکه گله و شکایت های طرف مقابل را با دیدی منتقدانه و با میل شخصی مورد توجه قرار دهند و نقطه نظرات او را درک کنند، سعی می کنند هرگونه اشتباه و خطای خود را انکار کنند و به هیچ طریق زیر بار نمی روند که ممکن است خودشان موجب بروز مشکل شده باشند. شاید به نظر برسد که انکار مسئولیت استرس را در کوتاه زمان کمتر می کند اما در طولانی مدت موجب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد.


3. تعمیم افراطی
بعضی ها وقتی اتفاقی می افتد که چندان به مذاقشان خوش نیست با عمومیت دادن آن مشکل را بیرون می دهند. هیچوقت جملات خود را با "تو همیشه...." یا "تو هیچوقت..." مثل "تو همیشه دیر میای خونه" یا "تو هیچوقت کارایی که من دوست دارم را انجام نمیدی" شروع نکنید. کمی مکث کنید، فکر کنید و ببینید آیا این جمله ها واقعاً صحت دارد. همچنین هیچوقت با پیش کشیدن مشکلات قدیمی سعی نکنید که مشاجره را بدتر کنید.


4. حق داشتن
اگر بخواهید فکر کنید که برای هر کاری روش "درست" و روش "غلط" وجود دارد، و روش شما همیشه "درست" است، رابطه تان خراب خواهد شد. هرگز نخواهید که طرفتان هم مثل شما به قضایا نگاه کند و اگر دیدگاه آنها متفاوت بود، جنگ و جدال راه نیندازید. همیشه به دنبال مصالحه باشید و یادتان باشد که هیچوقت یک روش "درست" یا "غلط" محض وجود ندارد و ممکن است هر دو نقطه نظر کاملاً صحیح باشند.


5. روانکاوی
بعضی ها به جای اینکه درمورد افکار و احساسات طرف مقابلشان سوال کنند، فکر می کنند که می دانند که طرفشان به چه چیز فکر میکند یا درمورد یک مسئله خاص چه احساسی دارد و معمولاً هم این تفسیرها منفی است. مثلاً وقتی طرفشان دیر سر قرار می آیند، پیش خودشان فکر می کنند که برای او اهمیت ندارند. این کار دشمنی و سوءتفاوم بین دو طرف ایجاد می کند.


6. گوش ندادن
بعضی افراد حرف به جای اینکه خوب به حرفهای طرف مقابلشان گوش کنند و حرفهای او را درک کنند، موقعی که طرفشان مشغول صحبت کردن است، حرف او را قطع می کنند، چشمانشان را اینطرف و آنطرف می گردانند یا به آنچه خودشان می خواهند در جواب بگویند فکر می کنند. اینکار باعث می شود نتوانید به خوبی از نقطه نظرات طرف مقابلتان مطلع شوید. هیچوقت اهمیت گوش دادن به حرفهای همدیگر را دست کم نگیرید.


7. تقصیر را گردن دیگری انداختن
بعضی افراد با انتقاد از طرف مقابل و مقصر دانستن او برای موقعیت حاضر با مشکل برخورد می کنند. هیچوقت ضعف های خود را قبول نمی کنند و به هر قیمتی که شده دربرابر آن ایستادگی می کنند چون فکر می کنند با قبول ضعف هایشان از اعتبارشان کم می شود. به جای این رفتارها باید سعی کنید هر دعوا و مشاجره را فرصتی بدانید برای بررسی منتقدانه وضعیت، ارزیابی نیازهای هر دو طرف و رسیدن به یک راه حل که به هر دو کمک کند.


8. سعی در برنده شدن در دعوا
هدف از بحث بین دو نفر باید درک متقابل و رسیدن به توافق نظر یا راه حل باشد که نیازهای هر دو طرف در آن ملاحظه شود. اگر سعی دارید نشان دهید که طرف مقابلتان چه اشتباهاتی انجام داده است، احساسات او را دست کم بگیرید و محکم روی نظر خودتان بایستید، بدانید که مسیر اشتباهی را انتخاب کرده اید.


9. حمله های شخصیتی
گاهی اوقات برخی افراد هر عمل منفی ازطرف مقابل را جدی گرفته و آن را نقص شخصیتی او قلمداد میکنند. مثلاً وقتی شوهری جوراب خود را اینطرف و آنطرف خانه می اندازد، زن آن را یک اشکال شخصیتی در او قلمداد کرده و برچسب تنبل بودن و بی ملاحظه بودن را به او می چسباند. این روش در هر دو طرف درک و احساس نادرست ایجاد می کند. یادتان باشد که درهر شرایطی برای شخصیت طرف مقابلتان احترام قائل باشید حتی اگر رفتاری از او را دوست نداشته باشید.


10. توپ را به زمین مقابل شوت کردن
وقتی یک طرف می خواهد درمورد مشکلی در رابطه صحبت کند، طرف مقابل حالت دفاعی به خود می گیرد و از صحبت کردن یا حرف زدن با او طفره می رود. این نوعی بی احترامی به فرد مقابل است و در برخی موقعیت های خاص، حتی اهانت آمیز است و موجب شدت گرفتن مشکل هم می شود. اینکار نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی کند، بلکه موجب جریحه دار کردن احساسات طرف مقابل و خراب شدن رابطه هم می شود. پس بهتر است که با احترام و علاقه به حرفهای طرف مقابل خود گوش کنید



:: بازدید از این مطلب : 1241
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

عصبانیت و رنجش، نوع شدیدتر مخالفت هایی است که روی هم جمع شده اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می شود. زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقند. آن ها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام می گذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهاده اند؛ به خواسته های هم ارج می نهند و در نهایت زوج موفقی به نظر می رسند. این طرز فکر شما، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می ریزد. هر چه فکر می کنید نمی توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. همه گوشه و زوایای مغزتان را می کاوید تا نشانه ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید. اما به نتیجه خاصی نمی رسید. چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوندهای خانوادگی و اجتماعی از بین می روند و جدایی جای آن ها را می گیرد؟ حتما دلیلی هست. ولی ناشناخته تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.

مراحل چهار گانه مرگ عاطفی

زوال و مرگ روابط عاطفی در 4 مرحله اتفاق می افتد: 1- مخالفت 2- رنجش و عصبانیت 3- عدم پذیرش و طرد 4- سرکوبی

1-مخالفت

در هر نوع رابطه ای که میان دو انسان شکل می گیرد همیشه درجه ای از مخالفت وجود دارد و تضادهای فکری و رفتاری جزیی طبیعی از روابط میان فردی ما را تشکیل می دهند. اما مخالفت می تواند درجات مختلفی داشته باشد. مخالفت پنهان در برابر مخالفت آشکار. صحنه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی خانوادگی بزرگ نشسته اید و همسر شما در حال تعریف خاطره ای از شما می باشد که اصلا دوست ندارید دیگران چیزی درباره آن بدانند؛ مضاف بر این که این چندمین باری است که همسرتان این داستان را با آب و تاب تعریف می کند. شما شروع به خودخوری می کنید یا طوری به وی نگاه می کنید که بفهمد مایل به تعریف داستان توسط وی نیستید. این درجه خفیفی از مخالفت است در برابر این که شما با صدای بلند وی را از گفتن داستان منع کنید. راه دیگری هم وجود دارد؛ سعی می کنید خود را آدم متمدنی نشان بدهید که این موضوعات کوچک برایش مهم نیست و از مطرح شدن آن ها در جمع حتی لذت هم می برد!! اگر کمی به زندگی روزانه خود دقت کنید متوجه می شوید که در زمینه ابراز مخالفت های بجا و به موقع تا چه حد فعال هستید. آیا حفظ ظاهر می کنید و در درون خود خوری؟

آیا مستقیما ناراحتی خود را به شخص مقابل انتقال می دهید؟ بیشتر مردم مخالفت های خود را به بهانه بد جلوه کردن در نظر دیگران ابراز نمی کنند و تظاهر می کنند که چنین احساسی ندارند. آن چه در این گونه موارد افراد به خود می گویند این است: «این مسأله بزرگی نیست، اینقدر ایرادگیر نباش، هیچ کس کامل نیست، فراموش کن چرا دردسر درست می کنی؟» در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله مخالفت به کرات اتفاق می افتد. زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آن ها بیشتر است. اگر مخالفت های کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده، از خیر مطرح کردن آن ها بگذرید، این مخالفت های کوچک جمع شده و کم کم به علامت هشدار دهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می شود. حال کمی به زندگی با شریک عاطفی خود فکر کنید و اتفاقات هفته گذشته را مرور کنید و مواردی را که با همسرتان در زمینه آن ها اختلاف داشتید بیاد آورید. طرز برخورد شما با این اختلافات چگونه بوده است؟ طرز برخورد شما با این مخالفت ها در وهله اول شاخص خوبی برای سلامتی ازدواج شما می باشد.

2- رنجش و عصبانیت

عصبانیت و رنجش، نوع شدیدتر مخالفت هایی است که روی هم جمع شده اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می شود. در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت می کنید و فرد مقابل هم عکس العمل نشان می دهد و شما را مورد حمله قرار می دهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بی ربطی دعوای بزرگی راه می افتد علت آنرا باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. از اثرات رنجش و عصبانیت می توان به جدایی عاطفی موقت بین شرکای عاطفی اشاره کرد. عصبانیت با فشار روحی زیادی همراه است و انرژی زیادی از شما می گیرد. اگر رنجش و عصبانیت، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیرنده آن، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم می گذارید.

 


3- عدم پذیرش و طرد

بعد از یک دعوای مفصل، در را به هم می کوبید و از منزل خارج می شوید در حالی که احساس یاس و پوچی سراسر وجودتان را فرا گرفته است. این در حالی است که از جار و جنجال و دعوا هم خسته اید و منزل را برای رسیدن به آرامش ترک کرده اید. در حقیقت از همسر خود فرار کرده اید. این مرحله ممکن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیافتد. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بی اعتنایی می کنید و یکدیگر را مورد بی توجهی قرار می دهید. در واقع وی را هم از دیده و هم از دل بیرون می کنید. این مرحله می تواند یک ساعت به طول بیانجامد و لی تا چند روز و چند هفته هم ممکن است طول بکشد. بیشتر جدایی ها و طلاق ها در این مرحله اتفاق می افتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترک شان می باشد.
در طرد و عدم پذیرش، آنقدر فشار روحی و تنش زیاد می شود که فرد برای خود فضایی تازه و آرام طلب می کند و این گونه از زندگی زناشویی خود عقب نشینی کرده، میدان مبارزه را ترک می کند در حالی که پیوندهای عاطفی اش آخرین نفس ها را می کشد. اما طرد و عدم پذیرش هم می تواند لاینحل باقی بماند و با تکرار و انباشت در طول یک دوره زمانی، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفی تان سوق دهد.

4- سرکوب

گوشه ای از رستوران، ساکت و تنها و عبوس نشسته اید و زندگی خود را مرور می کنید. به زندگی مشترک با همسرتان و تمام زحماتی که برای این زندگی مشترک متحمل شده اید فکر می کنید. تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگی تان را از خاطر عبور می دهید و به حرف های آن ها بعد از جدایی خود فکر می کنید. در این لحظه در یک عکس العمل طبیعی، شما نمی خواهید در نظر دیگران آدم شکست خورده ای به نظر برسید. پس باید کاری بکنید و همه این زندگی خوب را نجات دهید. به یک باره همه چیز مرتب می شود و کدورت ها از وجودتان رخت می بندند. این جاست که شما در دام سرکوبی افتادید و همه احساسات منفی و عصبانیت و رنجش و طردهای مداوم خود را سرکوب کردید تا آبروی تان حفظ شود و خانوادتان پابرجا بماند. در این لحظات شما با خود می گویید: «بیشتر از این ارزش جنگیدن ندارد؛ بگذار همه چیز را فراموش کنم؛ خسته تر از آنم که بتوانم با موضوع سر و کله بزنم.» سرکوبی نوعی احساس کرخی و بی حسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی کنید. اما در مقابل بهای بزرگی می پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. شما از نظر عاطفی فلج شده اید و تا پایان عمر، یکنواخت و بی احساس به نمایش کسالت آور زندگی خود ادامه می دهید. ماسکی از لبخندها و احترامات ساختگی به چهره می زنید و دیگر شور و نشاط سابق را ندارید. زندگی تان قابل پیش بینی و کسل کننده می شود و خستگی مزمن جسمی به سراغ تان می آید. آن چه این مرحله را فاجعه آمیز می کند نوع رابطه ای است که بین زوجین وجود دارد.

به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر می رسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند؛ اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارت های عاطفی خود را فراموش کرده اند و به یک نیمه مرده ماشینی تبدیل شده اند که زندگی محدود و بی طراوتی را دنبال می کند و خبر بد این است که در این مرحله خود فرد هم احساس می کند که خوشبخت است و زندگی خوبی دارد، غافل از این که بسیاری از قسمت های وجودش در حالت نیمه خاموش به سر می برد. هر دو طرف در این مرحله یاد گرفته اند چه انتظاراتی داشته باشند و چه انتظاراتی را نداشته باشند. عده زیادی از ما در مراحلی یا در همه زندگی خود درگیر این مرگ عاطفی می شویم. اما علاج کار در کجاست؟ مسلما در رو راست بودن با خود و دیگران و بیان مخالفت ها در همان زمان شکل گیری و ابراز ناراحتی و رنجش ها در مرحله بعد. در کنار پرورش این عادت پسندیده، فراگیری و تمرین مهارت های حل مسأله و گفتگوی معطوف به نتیجه عینی و مؤثر نیز باید در دستور کار قرار گیرد. اگر در حال حاضر در گیر این مرحل هستید، وضعیت خود را کامل تشریح کنید و با در نظر گرفتن هدف های کوچک و دست یافتنی قدم به قدم از مرگ عاطفی خود فاصله بگیرید. مهم ترین قدم، پذیرش واقعیت وجود اشکال در زندگی تان است. زیرا بزرگی می گوید: «زمانی که آگاهی به وجود می آید، تغییر آغاز می شود.»



:: بازدید از این مطلب : 1725
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal

دلم برا بابام تنگ شده!!!

دختر

 

 

بابایی جون سلام!

نمی دونم این چندمین باره که برات می نویسم؟دیگه از اندازه انگشتای دستم زیادتر شده ، برام سخته بشمارم.اما اگه این دفعه دیگه جوابمو ندی باهات قهر می کنم ، تو که اینو دوست نداری ، ها؟ پس جوابمو بده...

چند روز پیش از بنیاد جانبازان برامون نامه آوردن . مامان نامه رو که دید اشک تو چشاش جمع شد ، روشو کرد اون طرف که من نبینم داره گریه می کنه.

بابایی!

مامان هنوز فکر می کنه من بچه ام. اسلا متوجه نمیشه که می فهمم و دیگه گول نمی خورم. هر وقت گریه می کنه میگه :این حساسیت فصلی منو کشت!!!

اون موقع هم فهمیدم از این که تو دیگه نیستی اما بنیاد هنوز برامون نامه می فرسته برای تسفیه وام دارو هات، ناراحته. خوب گریه که اشکال نداره منم هر وقت دلم برای تو تنگ میشه گریه می کنم .

بابایی! تورو خدا بهش بگو گریشو از من قایم نکنه....اینطوری منم مجبورم یواشکی گریه کنم...

اگه بذاره میرم اونقدر نازش می کنم تا آروم بشه ها...

بابایی گلم!

دلم برات تنگ تنگ شده، برای صدات،برای دستای مهربونت که موهامو ناز می کرد، برای چشات که وقتی بهشون نگاه می کردم عکس یه دریا مهربونی رو توش می دیدم و خودم رو وسط دریا.

دستنوشته

بابایی نازنینم!

ای کاش اون موقع هایی که حالت بد میشد، مامان ،من و داداشی رو می فرستاد اتاق خودمون تا بد حالی تورو نبینیم ، این کارو نمی کرد.میگذاشت سیر سیر نگاهت کنیم. یادته بابایی آینه توی کمدو شکسته بودی ؟ مامان می گفت دستم خورد آینه شکست. بازم منو بچه هساب کرد، نه ببخشید :حساب کرد.بابایی یه وقت فکر نکنی من دیکتم تو مدرسه بده ها! نه ولی نمی دونم چرا وقتی می خوام برا شما نامه بنویسم هل میشم.

یادته بابایی مامان اون موقع ها دستاتو می گرفت تا آروم بشی، داد نزنی ، حرص نخوری؟

ما همه اینا رو از سوراخ قفل در می دیدیم. فقط حیف که از پشت اشکامون تار می دیدیم. اگه می دونستم یه روزی قراره  دیگه نبینمت هر طور بود جلو گریمو می گرفتم تا تو رو خوب خوب و وازح ببینم. 

بابایی من !

خوابم دیر شده. مامان میگه کلاس دومی ها باید ساعت 9 بخوابن. اما من نمی خوام. لجبازی نمی کنما، به خدا حرف مامانو همیشه گوش میدم. اما الان دلم میخواد بیای پیشم. مثل همه باباهای بچه های دیگه. دلم می خواد بازم مثل اون موقع ها خودت غلط های دیکته ایمو بگیری. یادته؟ به ازای هر درست یه بوس و من که عاشق بوسای تو بودم ،همه سعیمو میکردم تا بوسامو زیاد کنم، یادته؟

حالا هیچ کس نیست که برا درستا بوسم کنه و برا غلط ها لبشو بگزه.

بابایی بازم منتظرت می مونم...

*******

و باز امشب دخترک با اشک کنار نامه بابا خوابش برد...

********

صبح وقتی مامان ،ریحانه رو از خواب بیدار می کنه، دخترک نامه رو زیر پتوش قایم میکنه تا نامه خصوصیشو کسی نبینه...

رو ورقه اش ، چشمش به یه خط آشنا می افته که با رنگ قرمز نوشته شده بود:

 

شهید

"سلام عسل بابا! سلام ریحان طلای بابا!

هزار تا بوس ....راستی 4 بار هم لبمو گزیدم. حواست کجاست؟"

ریحانه دستشو روی گونه هاش  می گذاره ، هنوز گرمه...




:: بازدید از این مطلب : 797
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


 

در این شبــهای بـــارانی

غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی

بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی

به احســــاست قســــــم یــــک شب

دلم می میرد از حسرت

و  من اهسته میگویم :

تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی .....



:: بازدید از این مطلب : 1322
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


http://www.3noqte.com/main/images/stories/ali/internet.jpeg

تحقیقات موسسه پژوهشی Pew حاکی از آن است که امروزه بسیاری از مردم مایلند بدانند در اینترنت، چه اطلاعاتی در مورد آنها قابل مشاهده است.
تحقیقات موسسه پژوهشی Pew حاکی از آن است که امروزه بسیاری از مردم مایلند بدانند در اینترنت، چه اطلاعاتی در مورد آنها قابل مشاهده است

شاید بعضی اوقات با خود بیاندیشید که بهتر است با استفاده از گوگل، در مورد خودتان جست‌وجو کنید تا ببینید چه اطلاعاتی در مورد شما در اینترنت یافت می‌شود. اگر اینگونه است، بدانید که شما تنها نیستید.

تحقیقات موسسه پژوهشی Pew حاکی از آن است که امروزه بسیاری از مردم مایلند بدانند در اینترنت، چه اطلاعاتی در مورد آنها قابل مشاهده است.

این موسسه معتبر در تحقیق جدید خود دریافت که 57 درصد مردم آمریکا با جست‌وجو در اینترنت از طریق موتورهای جست‌وجوگر، می‌کوشند اطلاعاتی در مورد خودشان در فضای وب به دست آورند.

در این تحقیق از 2253 آمریکایی، به صورت تلفنی نظرسنجی شده است.

بنا به گزارش لایوساینس روز به روز بر تعداد شهروندان آمریکایی که در سایت‌های شبکه‌های اجتماعی عضو می‌شوند، افزوده می‌گردد. بسیاری از آنها اذعان داشته‌اند که اطلاعات کاری، تصاویر و تاریخ تولد آنها را می‌توان در اینترنت یافت.

استفاده از اینترنت برای کسب اطلاعات در مورد دیگران هم روند صعودی دارد.

برخی یافته‌های موسسه Pew بدین صورت است:
1- تعداد پروفایل اینترنتی کاربران بزرگسال، از 20 درصد در سال 2006، به 46 درصد در سال 2009 رسیده است.

2- 54 درصد کاربران آمریکایی، به رد و بدل کردن اطلاعات در فضای وب مبادرت می‌ورزند. 41 درصد آنها این کار را با نام مستعار و به صورت ناشناس انجام می‌دهند.

3- 20 درصد کاربران نمی‌دانند که آیا آدرس منزل، شماره تلفن و تاریخ تولد آنها را می‌توان در اینترنت یافت یا خیر.

این آمار از یکسو نشان‌دهنده افزایش اهمیت اطلاعات هویتی افراد است و از سوی دیگر به نظر می‌رسد ترس و هراس مردم از مطرح شدن اطلاعات آنها در فضای سایبر کمتر شده است و آنها راحت‌تر از قبل اطلاعاتی از خود در اختیار دیگران قرار می‌دهند



:: بازدید از این مطلب : 1218
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
 وقتی برای نخستین بار با شخصی ملاقات می‌كنید اولین چیزی كه برایتان جلب توجه می‌كند چیست؟ اغلب، افراد را بر اساس كدام ویژگی بارز آنها به خاطر می‌سپارید؟ وقتی كه می‌خواهید برای دیدارهای حساس مانند مراسم آشنایی ازدواج آماده شوید بیشتر به چه چیز در ظاهر خود توجه می‌كنید؟
100879194197.jpg

 

طرز لباس پوشیدن و میزان آراستگی شاید پاسخ مشترك اغلب شما به این پرسش‌ها باشد. لباس كه معرف شخصیت ظاهری افراد است از دیرباز آنقدر بر روند تكامل فرهنگی بشر و زندگی او تاثیرگذار بوده كه حتی آموزه‌های بسیار و ضرب‌المثل‌های زیادی در مورد آن نقل شده است. رویه‌ها و قواعد متفاوتی هم در مورد نحوه لباس پوشیدن افراد و بر این اساس طبقه‌بندی آنها به وجود آمده است؛ گاهی فردی بر سادگی تاكید می‌كند، در حالی كه فردی دیگر در تلاش برای هماهنگی با تازه‌ترین مد پوشاك است. گاه پوشش گروهی از افراد جامعه مبتذل قلمداد می‌شود و گاه گروه دیگر بدپوش و بی‌سلیقه بشمار می‌روند. در این میان «شیك پوشی» نیز یكی از این قواعد است كه برای بسیاری از مردم جهان ارزش زیادی دارد و حتی دغدغه آنها شده است. این موضوع آنقدر اهمیت دارد كه حتی در بسیاری از تعاریف، شیك‌پوشی و رفتار منتهی به آن به «فرهنگ شیك‌پوشی» یاد می‌شود.

شیك‌پوشی یعنی آراستگی

براساس لغتنامه‌ها شیك‌پوشی، فرهنگی دقیقا مقابل فرهنگ مندرس پوشی یا ژنده‌پوشی تعریف شده و در آن نوشته است وقتی می‌گوییم فلانی فردی شیك‌پوش و منضبط است، به این معنی است كه این فرد از فرهنگ ژنده‌پوشی به دور مانده و خود را با این نوع فرهنگ، وفق داده است. در لغتنامه‌های فارسی شیك‌پوشی همان پوشیدن لباس‌های پاكیزه و آراسته عنوان شده است. این همان تعریفی است كه محمدحسن مورعی، فعال در زمینه مد و پوشاك نیز بر آن تاكید می‌كند. البته به اعتقاد او تاكنون تعریف علمی دقیقی از شیك‌پوشی و معیارهای آن نشده است، اما اغلب فرهنگ‌ها شیك‌پوشی را داشتن لباس‌های تمیز و زیبا تلقی می‌كنند. «بنابراین فرد شیك‌پوش كسی است كه همواره لباس‌های زیبا، تمیز و مناسب فصل و موقعیت بر تن كند.»

تاریخچه شیك‌پوشی

شیك‌پوشی چند قرنی است كه در جهان تعریف ویژه‌ای پیدا كرده است. به طوری كه حتی در اواخر قرن 18 میلادی مكتبی نیز با عنوان شیك‌پوشی یا فوكولی شكل گرفت. در این مكتب كه متاثر از ظواهر مردانه است، مردان شیك‌پوش با ظاهر فیزیكی خاص و شاخصه‌های شیك‌پوشی در رده‌های مهم جامعه جای می‌گیرند. نسرین فروغی آذر، طراح لباس و استاد دانشگاه این تعریف را تایید می‌كند و می‌گوید: در فرانسه و در دوران حكومت ناپلئون یعنی همان اواخر قرن 18 برای نخستین بار در جهان به شیك‌پوشی توجه شد و رفته‌رفته سایر كشورها از جمله ایتالیا، انگلیس، آمریكا، تركیه و در نهایت سراسر جهان را دربرگرفت. اهمیت شیك‌پوشی در ابتدا فقط شامل حال مردان می‌شد، اما بتدریج با گسترش بیشتر این فرهنگ، زنان نیز برای اصول شیك‌پوشی در پوشش خود اهمیت قائل شدند و زنان شیك‌پوش نیز جایگاه خاصی در جوامع یافتند. در كتاب‌های مختلف تاریخی ایران نیز نشانه‌هایی از اهمیت شیك‌پوشی در میان ایرانیان به چشم می‌خورد و به نظر می‌رسد.

شیك‌پوش بودن به هیچ‌وجه به معنای تحمل هزینه‌های سنگین نیست. بعضی افراد لباس‌های متعددی ندارند ولی همیشه لباس‌های مناسب و برازنده بر تن می‌كنند

در ایران نیز توجه به شیك‌پوشی قدمتی طولانی دارد؛ به گفته فروغی آذر در ایران از دوران مادها گرفته تا هخامنشیان و ساسانیان و سپس دوران اسلام و زمان قاجار در هر زمان به گونه‌ای به شیك‌پوشی توجه می‌شده است. البته در ایران نیز در 2 دوره مادها و هخامنشیان معیارهای شیك‌پوشی فقط شامل حال مردان می‌شد، اما بتدریج در دوران ساسانیان به شیك‌پوشی زنان نیز توجه شد. این فرهنگ در دوره ساسانیان به صورت تاكید بر كیفیت جنس پارچه پوشاك تعریف می‌شد، حال آن‌كه در دوره قاجار به ترتیب به سمت تزئینات لباس و الگوبرداری از معیارهای فرنگی پیش رفت.

شیك‌پوشی و هزینه زیاد

به اعتقاد بسیاری از كارشناسان و فعالان حوزه پوشاك بین شیك‌پوشی و هماهنگی با مد روز تفاوت‌های اساسی وجود دارد. مورعی می‌گوید: مد و پوشش مد به لباسی اطلاق می‌شود كه طرح آن برای مدت كوتاهی قابل استفاده است و بزودی تغییر می‌كند، اما شیك‌پوشی در واقع همان آراستگی است. او همچنین لزوم گران قیمت بودن لباس‌های یك فرد شیك‌پوش را نیز رد می‌كند و با تاكید بیشتر بر آراستگی و برازندگی می‌گوید كه شیك‌پوش بودن به هیچ‌وجه به معنای تحمل هزینه‌های سنگین نیست. بعضی افراد لباس‌های متعددی ندارند ولی همیشه لباس‌های مناسب و برازنده بر تن می‌كنند. او در تایید حرف خود به روایتی اشاره كرده و به این ترتیب شیك‌پوشی را در سادگی و تمیزی عنوان می‌كند: «40 سال پیش معلمی بود كه همواره سر كلاس‌های درس خود دانش‌آموزان را به آراستگی دعوت می‌كرد و می‌گفت: لباس بدون دكمه و كثیف خیلی زشت است، اما لباس وصله شده و در عین حال تمیز و مرتب نشان دهنده آراستگی است.»

افراد شیك‌پوش شخصیت متعادل‌تری دارند

شیك‌پوشی یا همان آراستگی ظاهر آنقدر مهم و تاثیرگذار است كه به گفته كارشناسان نقش مهمی در روابط افراد بازی می‌كند از یك‌سو دكتر كامران شفیعی، روان‌شناس و مشاور خانواده بر نقش شیك‌پوشی در روابط خانوادگی و مناسبت‌های مهم زندگی مانند ازدواج تاكید می‌كند و می‌گوید، آراستگی لباس‌ها و انتخاب مناسب پوشش موجب تقویت روابط خانوادگی و تسهیل ازدواج‌ها می‌شود.

از سوی دیگر محمدعلی مورعی نیز شیك‌پوشی را نشانه تعادل شخصیتی افراد عنوان و اظهار می‌كند كه افراد آراسته شخصیت متعادل‌تری نیز دارند. به اعتقاد او به طور طبیعی جامعه به افرادی كه لباس آراسته بر تن می‌كنند و در انتخاب رنگ و نوع لباس‌های خود اصول شیك‌پوشی را نیز رعایت می‌كنند احترام بیشتری می‌گذارد.

شیك‌پوشی در فرهنگ و تاریخ ایرانیان نیز از جایگاه مهمی برخوردار است چه مورعی معتقد است بسیاری از آموزه‌های دینی ما نیز بر آراستگی و زیبایی لباس‌ها تاكید دارند كه این خود در واقع همان تعریف شیك‌پوشی است. او یادآور می‌شود كه بر اساس دین اسلام مسلمان واقعی باید شیك‌پوش و آراسته باشد. این فعال حوزه پوشاك در عین حال بین ابتذال و شیك‌پوشی نیز تفاوتی اساسی می‌گذارد و تاكید می‌كند پوشیدن لباس‌های تنگ و كوتاه و بارنگ‌های تند و زننده با اصول شیك‌پوشی مغایرت دارد. او در یك كلام می‌گوید كه شیك‌پوشی همان سادگی و وزین لباس پوشیدن است.

اصول شیك‌پوشی

با تمام این اوصاف آیا تاكنون فكر كرده‌اید كه تا چه حد شیك‌پوش هستید؟ آیا تاكنون فكر كرده‌اید تا چه اندازه اصول شیك پوشی را رعایت می‌كنید؟ آیا اصلا می‌دانید اصول شیك‌پوشی چیست؟

توصیه‌های متنوعی برای داشتن ظاهری بهتر به افراد می‌شود كه هریك در تلاش برای پاسخ به میل شیك‌پوشی افراد هستند. هرچند تعدد نكات مطرح شده برای شیك‌پوشی آنقدر زیاد است كه گاهی علاقه‌مندان را به سردرگمی‌می‌كشاند، اما به هر حال برخی اصول كلی‌تر و جامع‌تر وجود دارند كه می‌توانند راهنمای مناسبی برای شما در انتخاب لباس باشند.

به طور كلی آن‌طور كه از سخنان صاحب‌نظران و طراحان لباس نتیجه‌گیری می‌شود برای این‌كه در گروه شیك‌پوشان قرار گیریم كافی است هنگام خرید لباس به جثه خود دقت كنیم و لباس بیش از حد تنگ و بیش از حد گشاد انتخاب نكنیم. علاوه بر این در نظر گرفتن زمان و مكانی كه لباس را بر تن خواهیم كرد و سن و سال خود نیز عواملی هستند كه برای داشتن ظاهری آراسته و شیك كافی به نظر می‌رسند. نسرین فروغی آذر، طراح لباس و استاد دانشگاه در نظر گرفتن جثه، سن و سال و توجه به مكان استفاده از لباس را از معیارهای اصلی شیك‌پوشی می‌داند و می‌گوید: اگر افراد هنگام خرید لباس به سن خود و مورد استفاده آن توجه كنند كمتر دچار اشتباه می‌شوند. او در كنار این عوامل بر كیفیت پارچه پوشاك تاكید می‌كند و می‌افزاید: هماهنگی رنگ لباس‌ها نیز در بهتر به نظر رسیدن ظاهر افراد نقش مهمی‌ ایفا می‌كند و بنابراین برای شیك‌پوش بودن بهتر است كه رنگ لباس‌ها با یكدیگر همخوانی داشته باشند. به اعتقاد فروغی دقت در دوخت، برش و طرح لباس نیز بر میزان وقار و زیبایی آن تاثیر دارد. این استاد دانشگاه می‌گوید برای این كه همیشه شیك‌پوش باشیم باید از لباس‌هایی استفاده كنیم كه علاوه بر همخوانی با جثه ما از جنس و دوخت با كیفیت برخوردار باشند. بنابراین پوشیدن لباس‌های تنگ و كوتاه كه گاه طرح‌های نامتعارفی مانند پارگی در برخی نقاط دارند یا پارچه‌هایی كه خیلی زود چروك می‌شوند به هیچ‌وجه شیك‌پوشی به حساب نمی‌آید.

اگرچه معیارها و اصول شیك‌پوشی در دوره‌های زمانی مختلف، متفاوت است ولی یك اصل كلی بر آن حاكم است این‌كه هنگام پوشیدن لباس با رنگ‌ها بازی كنیم. برای پیراهن، كت، مانتو و روسری خود از رنگ‌هایی استفاده كنیم كه به هم نزدیك باشند و با همدیگر زیبایی را تكمیل كنند.

افراد لاغر حتی‌الامكان از لباس‌هایی با رنگ‌های متفاوت استفاده كنند و افراد چاق نیز ترجیحا لباس‌هایی كاملا یكرنگ و یكپارچه كه وزن آنها را مناسب‌تر نشان دهد به تن كنند.

رنگ جوراب‌ها نیز بهتر است همرنگ یا تیره‌تر از شلوار باشد و معمولا جوراب‌هایی كه یكدست تیره هستند با اقلام دیگر راحت‌تر ست می‌شوند.

هنگام خرید نیز اگر به تناسب لباس با اندام خود اطمینان كامل دارید باز هم پرو كردن لباس بهتر از پرو نكردن آن است. سعی كنید وقتی خسته هستید یا حالتان چندان خوب نیست به خرید نروید، زیرا دلیل احساسی كه دارید، با عجله خرید را تمام خواهید كرد و دقت كافی را در این زمینه نخواهید داشت




:: بازدید از این مطلب : 1329
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal



:: بازدید از این مطلب : 1631
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 11 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal


 

یک مرکز خرید وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد.

این مرکز، پنج طبقه داشت و هر چه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای دری را باز می کردند باید حتما آن مرد را انتخاب می کردند و اگر به طبقه ی بالاتر می رفتند دیگر اجازه ی برگشت نداشتند و هرکس فقط یک بار می توانست از این مرکز استفاده کند.

روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند.
در اولین طبقه، بر روی دری نوشته بود: “این مردان، شغل و بچه های دوست داشتنی دارند.”
دختری که تابلو را خوانده بود گفت: “خوب، بهتر از کار داشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینیم بالاتری ها چگونه اند؟”

پس به طبقه ی بالایی رفتند…

در طبقه ی دوم نوشته بود: “این مردان، شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند.”

دختر گفت: “هوووومممم… طبقه بالاتر چه جوریه…؟”
طبقه ی سوم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد، بچه های دوست داشتنی و چهره ی زیبا دارند و در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند.”

دختر: “وای…. چقدر وسوسه انگیر… ولی بریم بالاتر.” و دوباره رفتند…

طبقه ی چهارم: “این مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند. دارای چهره ای زیبا هستند. همچنین در کارهای خانه نیز به شما کمک می کنند و اهداف عالی در زندگی دارند”
آن دو واقعا به وجد آمده بودند…
دختر: “وای چقدر خوب. پس چه چیزی ممکنه در طبقه ی آخر باشه؟”

پس به طبقه ی پنجم رفتند…

آنجا نوشته بود: “این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند! از این که به مرکز ما آمدید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم!”


:: بازدید از این مطلب : 1279
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 10 تير 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : nahal
823
9 تیر 1389 ساعت 10:48

این کاریکاتور سیاسی  برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکاشد

کاریکاتور سیاسی جنگ لفظی بین کودک یهودی و فلسطینی برنده جایزه بهترین کاریکاتور در امریکا

 عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://img16.img98.com/out.php/i90040_image838001.jpg

کودک یهودی : پدر من به من گفته شما شرور، تروریست و حیوان صفت هستیدکودک فلسطینی: ولی پدر من چیزی بهم نگفته. آخه شماها اون رو کشتید


:: بازدید از این مطلب : 2052
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 10 تير 1389 | نظرات ()