نوشته شده توسط : nahal

آوای باد انگار آوای خشک سالیست

دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست

باید که عشق ورزید باید که مهربان بود

زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست

 

سراغ از من نمی گیری چه شد افتادم از چشمت؟

منم فانوس لبخندت غرورت گریه ات خشمت اسیرم

      خسته ام سیرم مرا دریاب می میرم.

 

 

شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست

پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی؟

 

 

شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این دل ما با نگاهی سرد پرپر می شود.

 

 

گر همین است خطایم که تو را دارم دوست

بعد از این بیشتر از پیش خطا خواهم کرد.

 

 

کو طبیبی تا شکافد قلب خونین مرا

تا ببیند من نمردم عشق تو کشته مرا

 

 

خنده را معنی ز سرمستی مکن

آنکه می خندد غمش بی انتهاست.

 

بهترین آرزوها را برایت به فرشته ها سپردم

 

           نگاهت به آسمان باشد.

 

 

 

 

 

جایت همیشه سبز است در خلوت خیالم

   خوبم به خوبیه تو گرچه نپرسی حالم.

 

 

 

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست

            تنها به نگاه او می سپارمت. 

 

 

 

عشق یعنی اینکه ماباور کنیم

یک دل دیگر ارادتمند ماست.

 

 

 

آنکه می گفت ز یک گل نشود فصل بهار

چه خبر داشت که همچون تو گلی می روید.

 

 

 

بلبل باغ توام ازباغ بیرونم نکن

گرچه دور افتاده ام اما فراموشم نکن.

 

 

 

یه سم بوسه بهت میدم دو حرف اولش برای دشمنت

                           بقیش برای تو.

 

 

یه دنیا گل یه دنیا مهربونی

واسه تو که هم گلی هم مهربونی.

 

 

ضربان قلبم را روی خنده های تو تنظیم کردم

پس بخند تازنده بمونم.

 

 

آدما از جنس برگند گاهی سبزند گاهی پاییزی وزردند

زمستون دیده نمیشن تابستون سایبون سبزند

آدما خیلی قشنگن حیف که هر لحظه یه رنگن.

 

 

زیباترین حکایت دوستی به یاد هم بودن است نه در کنار هم.

 

 

من به اندازه جشمان تو غمگین مانده ام

      و به اندازه هر برق نگاهت نگران

      تو به اندازه تنهایی ام شاد بمان.

 

 

 

زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که

        با لبخندت زندگی میکنند.

 

 

     در کویر سرد عشق        این سخن از من بگیر

مرگ تو مرگ من است      پس تمنا میکنم هرگز نمیر.

 

 

سبد سبد شقایق          دلت پر از حقایق

   خدا کند بخندد            دلت همه دقایق

 

 

دنیا نمی گذرد این ماییم که رهگذریم

پس در هر طلوع و غروب زندگی را

احساس کن مهربان باش و محبت کن

شاید که فردایی نباشد.

 

 

آرزویم این است

نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هرروز تو عاشق باشی

عاشق آنکه تورا می خواهد

و به لبخند تو از خویش رها می گردد

و تو را دوست بدارد

به همان اندازه که دلت می خواهد.

 





:: بازدید از این مطلب : 2207
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 15 فروردين 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: