گفتم : سفر عشق تو دشوارترين است
گفتا : چه توان کرد ره عشق همين است
گفتم : خطر مرگ به هر گوشه نهان است
گفتا : آنچه که عيان است چه حاجت به بيان است
گفتم : که ندانسته در اين چاه فتادم
گفتا : که من اين بند به پا يت ننهادم
آموخته ام که جاده ي زندگي نبايد صاف و مستقيم باشد ،
خوابمان مي گيرد ... دست اندازها نعمتند !
عقل می گوید بمان ،
عشق می گوید برو،
و این هردو،
عقل و عشق را خداوند افریده است
تا وجود انسان در حَیَرات میان عقل و عشق
معنا شود
هستی در آنجاست که مردمان نیستی می انگارند...!
شهید آوینی
ما عاقلانه فكر مي كنيم و عاشقانه عمل مي كنيم
من و نشانه ي غربت , سرم به شانه ي افسوس
به فکر صبح و اسير بهانه هاي سياهم
سحر دوباره نشسته کنار پنجره من
ولي از «او» خبري نيست , هنوز چشم به راهم
انساني كه تمام جهان او در «نفس» خود او خلاصه ميشود، نميتواند بپذيرد كه لحظه اي فرا خواهد رسيد كه ناگهان جريان «خود آگاهي» او قطع شده و براي هميشه به خواب نيستي خواهد رفت،
:: بازدید از این مطلب : 1509
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3